سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معاد در آئین یهود 1

 

واژگان کلیدی: معاد، یهودیت، موسی علیه السلام، تورات، کتاب مقدس، قرآن، وحی، اسلام

 

چکیده: قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی مجموعه ای عمیق و گرانقدر از معارف اسلامی را در خود جای داده است. با اندکی کنکاش و جست و جو در میان این آیات الهی می توان بسیاری از مناظرات و مباحثات میان پژوهشگران عرصه علوم دینی را حل و فصل نمود.

مساله معاد در آئین یهود یکی از این مسائل به شمار می رود، که از دیرباز این سوال مطرح بوده است که آیا در نسخه اولیه این دین که از سوی پیامبر الهی آن، یعنی حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام به قوم بنی اسرائیل عرضه گردیده است، اعتقاد به سرای جاوید وجود داشته است؟

این نوشتار علاوه بر آنکه با استفاده از آیات قرآن، به این سوال جوابی روشن می دهد، برخی ابهامات که در زمینه عدم ذکر این آموزه در تورات وجود دارد، را نیز برطرف می سازد.

 

 

 

 

 

 

معاد در آئین یهود

مساله معاد در دین یهود یکی از پر سابقه ترین مباحث در میان یهودپژوهان به شمار می رود. آیا معاد و زندگی در سرائی دیگر را می توان جزء آموزه های تورات به شمار آورد و یا اینکه در نسخه آغازین این دین اثری از معاد به چشم نمی خورد و این مساله در زمانهای متاخر به محتویات این دین افزوده گردید؟ چنانچه گروهی با استنادات تاریخی ادعا کرده اند، که این آموزه در میان تعلیمات حضرت موسی علیه السلام به چشم نمی خورد و این مساله در طول تاریخ و توسط انبیاء متاخر به این دین افزوده گردیده و به مرور زمان دارای شرح و تفصیل نیز گردیده است، به صورتی که اکنون یکی از اصول اعتقادی قطعی این دین به شمار می رود(مسیری)

ریشه این بحث به آنجا برمی گردد که در تورات هیچ اشاره مستقیمی به این مساله نشده است. جملاتی دو پهلو در این میان به چشم می خورد که ادعا شده است نشان دهنده اعتقاد صاحب این کتاب به زندگی اخروی می باشد، ادعائی که هنوز از سوی بسیاری از پژوهشگران مورد تردید جدی می باشد.

در این بین گروهی به نظر خویش جواب سوال را یافته اند و به این معما خاتمه داده اند، آنان موارد بی شماری را در کتاب مقدس یافته اند که نه به اشاره، بلکه با صراحت فراوان مساله معاد را نشان می دهد و گاه حتی به تفصیلات آن نیز می پردازد!

امتها برانگیخته می شوند. من{خداوند} در آنجا خواهم نشست، تا بر همه امتها ... داوری نمایم ... آفتاب و ماه سیاه می شوند و ستارگان تابش خود را باز می دارند.  

کتاب یوئیل نبی 3: 12-14

از خدا بترس و اوامر او را نگاه دار، چون که تمامی تکلیف انسان این است، زیرا خدا هر عمل را با هر کار مخفی، خواه نیکو باشد و خواه بد، به محاکمه خواهد آورد.

کتاب جامعه 12: 13-14

خداوند می میراند و زنده می کند. به گور می برد و بر می خیزاند.

سموئیل اول 2: 6

اینک من قبر های شما را می گشایم و شما را ای قوم از قبرهایتان بیرون می آورم، آنگاه خواهید دانست که من خدا هستم ... و روحم را در شما خواهم نهاد تا زنده شوید.

حزقیال نبی37: 12

و خاک به زمین بر می گردد به همان صورت که بود و روح به سوی خدا که او را بخشیده بود بر می گردد

جامعه 12 :7

زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند

مزامیر 16: 9

مواردی از این دست کم نیستند. جالب آن است که انجمن کلیمیان ایران هم در نقد کتاب یهودیت، نوشته یکی از نویسندگان یهود پژوه مسلمان، وقتی که او از عدم ذکر معاد در تورات سخن به میان می آورد، لب به اعتراض گشوده و به موارد فوق استناد می کند.

نویسنده در جواب این نقد، مغلطه ای را که بسیاری از یهود پژوهان در آن گرفتار آمده اند، را ذکر کرده که آنچه که محل بحث و کلام است نیامدن معاد در کتاب تورات است و نه در عهد قدیم که بسیاری از سر غفلت و یا تسامح آن را با تورات یکی می دانند، حال آنکه عهد قدیم مجموعه 39 کتاب می باشد، که فقط 5 کتاب اول آن را تورات می گویند.

در این میان واضح است که نویسنده 34 کتاب دیگر به صورت قطع اشخاص دیگری غیر از حضرت موسی علیه السلام بوده اند و هیچ کس ادعا ندارد که بتوان این کتابها را به ایشان نسبت داد. تنها در مورد 5 کتاب نخست یا همان تورات است که ادعا شده است که توسط حضرت موسی به رشته تحریر در آمده است، ادعائی که هیچ گاه نتوانست از محکمه نقد پیروزمندانه خارج شود.

اطلاعات تاریخی نشان می دهد که در ادوار متاخر، قوم یهود معتقد به معاد بوده است و این بخش از تاریخ مورد نظر پژوهشگران این مساله نمی باشد، بخش اعظم عهد قدیم در همین زمان نگارش یافته است. آنان به دنبال بررسی اعتقاد به معاد در زمان آغاز و پیدایش این دین می باشد، بنا بر این هیچ یک از این موارد نمی تواند برای جواب این سوال مفید باشد و این سوال که آیا حضرت موسی علیه السلام معتقد به معاد بوده است، همچنان بی جواب باقی می ماند.

البته موارد محدودی از کتاب تورات نیز یافت می شود که دارای اشاراتی نسبت به مساله معاد می باشد.

بدانید که تنها من خدا هستم و خدای دیگری غیر از من نیست، می میرانم و زنده می سازم

تثنیه32: 39

و از آنها هدیه افراشتنی خداوند را به هارون کاهن بدهید

اعداد28: 18

این دو مورد و موارد مشابه مورد نقد منتقدان قرار گرفته است و دلالت آنها بر مساله معاد مورد تشکیک قرار گرفته است. به عنوان مثال معلوم نیست که زنده کردنی که در سفر تثنیه از آن سخن به میان آمده است، همان زنده کردن در سرای باقی باشد، چه بسا که مراد از آن زنده کردن اولیه باشد، که با آن انسان قدم در زندگی دنیوی می گذارد. این نقد وقتی جذاب تر می شود که گزارش قران از کلام و عقیده مشرکینی را که اساسا اعتقادی به زندگی اخروی نداشته اند ( طباطبائی، ج 18، ص 265) این چنین حکایت می کند:

و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر(جاثیه 24)

بنا بر این فراز مذکور از سفر تثنیه نمی تواند، به صورت روشن و قطعی، این بحث را به سرانجام برساند. چنانچه کلام مذکور از سفر اعداد نیز با اشکالات مشابهی مواجه می باشد.

از دیگر سو، هنگامی که حضرت عیسی علیه السلام برای هدایت قوم بنی اسرائیل و اصلاح تحریفات صورت گرفته در این دین مبعوث گردید، یکی از موارد اصلاحی، مساله معاد بود که فرقه صدوقیان به انکار آن پرداخته بودند، هر چند که فریسیان، دیگر فرقه مهم در دین یهود در آن زمان، معاد را پذیرفته و آن را جزء اصول اعتقادی خویش قرار داده بودند.(جان ناس:549). هنگامی که حضرت عیسی علیه السلام به محاجه با صدوقیان پرداخت، آنان از وی طلب دلیل نمودند و وی در جواب آنها به فرازی از تورات استناد نمود، که دلالت آن چندان روشن نیست، به راستی اگر ذکر معاد در تورات به وضوح صورت گرفته بود، قطعا در این سوال و جواب، ایشان به همان بخش استناد می نمود:

و اما اینکه مردگان برمی‌خیزند موسی نیز در ذکر بوته نشان داد چنانکه یَهُوَه را خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب خواند. و حال آنکه خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است. زیرا همه نزد او زنده هستند.

لوقا20: 37-38

بنا بر این به دست آوردن جواب سوال مذکور با استفاده از تورات ناممکن می شود.

 راه دیگر برای بررسی این مساله، پژوهش تاریخی این مساله می باشد، که متاسفانه با کمک این راه نیز امکان دست یابی دقیق و مطمئن به جواب سوال وجود ندارد.. به صورت مشخص می توان ادعا کرد که فرقه حسیدیم در این دوره معتقد به معاد بوده اند، و حتی می توان از جزئیات اعتقادات آنان به معاد سخن به میان آورد. آنان معتقد به آن بوده اند که یهودیان امکان دارد که وارد جهنم شوند، اما هیچ یک از آنان بیش از هفت روز در آن اقامت نخواهد داشت، چرا که در روز شنبه تمامی یهودیان از جهنم خارج می شوند. برخی نیز معتقد به آن بوده اند که خروج از جهنم در روز شنبه مختص آن دسته از یهودیانی است که آداب روز شنبه را رعایت می نمایند.(جعفر هادی حسن).



کلمات کلیدی :